کد مطلب:30564
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:15
لطفاً در خصوص اسم اعظم توضيح دهيد.
پيامبر (ص) فرمود:اسم اعظم در شش آية سوره حشر است[1] و هم چنين فرمود: اسم اعظم خدا را هنگامي كه بخوانند مستجاب مي شود، در سه سوره بقره و آل عمران و طه آمده است. در سورة بقره، آيهْْالكرسي و در سورة آل عمران آية : الم الله لااله الاّ هو الحيّ القيّوم و در سورة طه آية : و عنت الوجوه للحيّ القيّوم مي باشد.[2]
از پيامبر (ص) نقل شده كه : بسم الله الرّحمن الرّحيم، به اسم اعظم الهي نزديك تر است از سياهي چشم به سفيدي آن.1[3]
بعضي از علما كلمة يا حيّ يا قيّوم ، يا ذالجلال والاكرام، يا هو يا من هو الاّ هو ،الله را از اسمهاي اعظم الهي نام برده اند.2[4]
در بعضي روايات آمده است كه رسول اكرم(ص) فرمود: والّذي نفسي بيده لقد سال الله بأسمه الاعظم الّذي اذا سئل به اعطي و اذا دعي به اجاب؛ قسم به كسي كه جانم به دست او است، كسي كه ذكر خاصي گفته بود، خدا را به اسم اعظمش خواند؛ همان اسمي كه اگر خدا را به آن بخوانند، عطا مي كند و دعا به آن كنند، اجابت مي نمايد.[5]
افرادي در روايات نام برده شده اند كه از اسم اعظم آگاه بودند، مانند اصف بن برخيا و بلعم باعورا. البته بسياري از افراد هستند كه ادعا دارند اسم اعظم را بلدند، ولي دروغ مي گويند،[6] اما اين كه اسم اعظم كدام است ، در روايات اذكار مختلفي مطرح شده است، ولي كسي بدين سادگي نمي تواند به اسرار اسم اعظم پي ببرد.
از جمله در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است: اسم الله اعظم در سوره حمد پراكنده است و در بعض روايات ديگر مي خوانيم : بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم از سياهي چشم به سفيدي آن نزديك تر است.[7]
اين تفاوت ممكن است به خاطر تعدد اسم اعظم يا تفاوت خواسته ها باشد، ولي سخن در اين جا است كه آيا اسم اعظم يك كلمه يا يك جمله يا يك آيه از آيات قرآن مجيد است و اين همه تأثير و قدرت در الفاظ و حروف آن نهفته شده، بي آن كه قيد و شرطي داشته باشد؟ يا اين كه اثر از الفاظ به ضميمه حالات و شرايطي در گوينده از نظر تقوا و پاكي و حضور قلب است؟ يا اين كه اسم اعظم اصولاً از مقوله لفظ نيست؟
علامه طباطبايي مي فرمايد: نام هاي خداوند عموماً و اسم اعظمش خصوصاً هر چند در عالم هستي و وسايط و اسباب نزول فيض در جهان مؤثر است، ولي تأثير آن مربوط به حقايق اين اسما است، نه الفاظي كه دلالت بر آن مي كند و نه به معاني متصوره در ذهن.[8]
در سورة نمل اشاره بر آصف بن برخيا دارد كه تخت بلقيس را با چشم بر هم زدن نزد سليمان حاضر كرد.[9]
انس از پيامبر (ص) دربارة يوشع بن نون فرمود: يوشع دعايي را خواند و خداوند خورشيد را براي او نگه داشت.[10]
امام زين العابدين(ع) فرمود: من بيست سال از خدا خواستم اسم اعظم را به من بياموزد، تا بالأخره در عالم رؤيا پيامبر را ديدم و دعايي به من آموخت كه هر چه خواستم ، با آن دعا از خدا گرفتم و فرزندش زيدبن علي(ع) و همين طور نوه آن حضرت، پسر زيد به نام عيسي بن زيد مي گويند: ما نيز تجربه كرديم و آن دعا را مجرّب يافتيم. احمد بن عيسي بن زيد علوي نيز كه راوي اين حديث است، مي گويد من نيز اين دعا را مجرّب يافتم.3[11]
مرحوم مجلسي مي فرمايد: امام زين العابدين(ع) و پيامبر (ص) و ديگر امامان(ع) عالِم به اسم اعظم بودهاند.[12]
دعايي را كه امام موسي بن جعفر(ع) در زير ناودان خانة خدا در حال سجده مي خواند نيز اسم اعظم بود.[13]
1[1] ابن فهد حلي ، عدهْْ الداعي، ص 49.
1[2] همان.
1[3] همان.
2[4] همان.
3[5] بحارالانوار( چاپ بيروت) ، 90، ص 225.
3[6] همان، ج 14، ص 113 و ج 13 ، ص 377.
3[7] همان، ج 90، ص 223.
3[8] الميزان، ج 8، ص 372.
3[9] نمل (27) آيه 40.
3[10] بحارالانوار، ج 90، ص 225.
3[11] همان 227.
4[12] همان ، ص 228.
4[13] همان، ص 228.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.